غرق در خیال

متن مرتبط با «بی تو باز پرنده ها» در سایت غرق در خیال نوشته شده است

ابر تنهایی

  • امروز موقع رد شدن از مقابل یک طباخی صحنه ای نظرمو جلب کرد، فردی رو دیدم که پشت یک میز نشسته بود و روی میز شاید یک سرویس کامل چیده شده بود اما چیزی که توجه منو جلب کرد ابر حجیم تنهایی بود که انگار بالای سر اون آدم حس کردم. خیلی کوتاه چشم هاش و حرکات بدنش رو دیدم و انگار جنس نشستن, ...ادامه مطلب

  • نمی توانم ادامه دهم، ادامه خواهم داد

  • این روزها انگار بیشتر از هر وقتی خالی از شوق و انگیزه ام. هیچ چیزی آنقدر خواستنی نیست برایم که بر این حجم نخواستنم غلبه کند و شور حرکت های سرشار از شور و شوق را در من بیانگیزد. انگار خاموشم. البته به جز وقت اضطرار و اضطراب. که آن هم در وقت نگرانی برای حال و احوال اطرافیانم سراغم می آید و , ...ادامه مطلب

  • موضوعِ جهانِ حاضر

  • موضوعیت هر چیزی موجودیت آن است. پیرو تعبیر "هر چیز که در جستن آنی، آنی" می توان گفت که موضوعیت عینِ موجودیت است و اینکه موضوع یا درونمایه (Motif) زندگی هر کس چه چیزی ست نشان دهنده ی غایت و فلسفه (Phil, ...ادامه مطلب

  • آلوده ترین فضای عمومی: شبکه های اجتماعی

  • این روزها بیش از پیش به حجم کثافتی که در فضای شبکه های اجتماعی جاری ست پی برده ام. به طور کلی شبکه های اجتماعی در بحران ها و پرداختن های بیش از حد به موضوعات و اخباری که نباید پیشرو هستند. متاسفانه شب, ...ادامه مطلب

  • قبیلهٔ قرنطینه، قبیلهٔ انکار

  • این روزها نمی دانم جزو کدام قبیله اید؟ از آن دست ادم هایی هستید که موضوع را جدی گرفته اند و سلامت خود و جامعه برای شان اهمیت دارد و سعی می کنند حتی خسارت مالی و فکری را به دوش بکشند و در خانه مانده ای, ...ادامه مطلب

  • “نیازهای فناورانه تعمیر و نگهداری هواپیما”

  • تجربه حضور در رویداد معرفی نیازهای فناورانه, تعمیر, و نگهداری, هواپیما در کنار آموزه های تخصصی آن که به جهت هم صحبتی و همراهی با متخصصین صنعت حاصل شد، منجر به آشنایی مختصری با پشت پرده ی تامین قطعات و سر, ...ادامه مطلب

  • محوریت محتوا و ایده در پینترست

  • شبکه های اجتماعی هر یک به هویت خاصی شناخته می شوند که که در واقع نشات گرفته از تاثیر سیاست گذاری های تولید کنندگان و توسعه دهندگان آن شبکه اجتماعی بر ذهنیت جامعه کاربری ست. در این میان در بین شبکه های, ...ادامه مطلب

  • دردهایِ اجتماعی من

  • از یک جایی به بعد انگار دیگر خودت نیستی،  نمی دانم این نقطه رو همه تجربه می کنند یا نه ولی مطمئنم همه ی کسانی که روشنفکری را تجربه می کنند راه شان ناگزیر به این معبر می افتد. دارم از حسی حرف می زنم که دردِ فردی ات به درد اجتماعی بدل می شود. جایی که دیگر به دنبال یک تکاپوی فردی برای یه دستاورد موفقیت آمیز فردی نیستی و هدف و مقصدت یک دستاورد اجتماعی و یک رشد جمعی می شود. شاید کمتر دفعاتی پیش آمده باشد که به فکر دیگرانِ این جامعه نیفتاده باشم، از رنج ها و دردهایشان درد کشیدم و شیرینی های خودم در کامم تلخ شده. من در این جایگاه این حرف ها را نه برای کسب یک مقام دولتی و نه برای کسب محبوبیت و آراء مردمی بلکه تنها برای درد دل مطرح می کنم. هر گاه از لذت گرمای خانواده و خانه لذت برده ام، به یاد دیگران محرگم از این لذت افتاده ام. هر وقت از شیرینی سفره های دور همی مان و از حس خوشایند یک غذای مطبوع لذت برده ام به یاد دیگرانِ محروم از این لذات افتاده ام. هر گاه از سفر و تفریح و هر چیز دیگری حس و حال خوبی کسب کرده ام ذهنم ناخودآگاه به سمت دیگرانِ محروم معطوف شده است.  حس می کنم این روزها دیگران اندیش, ...ادامه مطلب

  • تنهایی محترم

  • مادر بزرگ تنها بودآنقدر تنها که با گل های شمعدانی و حسن یوسف که گوشه گوشه ی حیاط و خانه اش را تسخیر کرده بودند هم کلام بود و البته هر صبح هم با تنها میهمانان ثابت خانه اش که هر روز برای صرف صبحانه شان پر می زدند و خود را به حیاط خانه می رسانند گپ می زد. مادربزرگ پرنده و گل های حیاط ش را دوست داشت چرا که چهارده سال بود که بعد از رفتن شوهر و آقای خانه اش تمام تنهایی اش را با آن ها پر کرده بود، با چنان وسواسی برای پرنده ها دان می خرید و هر روز در موعد مقرر در گوشه ی حیاط می ریخت که انگار بهترین هایِ دنیا همین کبوتر های زبان بسته اند. البته هیچ کس نمی داند که آن ها , ...ادامه مطلب

  • بی تو با مست ترین حالتِ حالم چه کنم؟

  • از در نبودن ت چه گویم که هر چه گفتنی ست به آنچه چشیدنی و لمس کردنی ست نزدیک نیست. من هر طور با کلمات دردِ جای خالی تو را نقش بزنم باز به آن حجم تلخ نبودن ت نزدیک نیست. این جنسِ تحمل ناشدنی نبودن ت نه به سطح دل بستگی و دل سپردگی من بلکه به جنسِ خواستنی بودن هایِ تو مربوط است. راست است که بی یار عسل تلخ است و این تلخی نه به کامِ دهان که به کام دل چشیدنی ست و درست این دردِ نبودن نه به پیکر جسم که بر پیکر جان و ذهن اثر می کند. خلاصه که باید درد را در کلمه ریخت و بیان کرد که این تبدیل خود از سطح تیزی و عمق درد می کاهد مثلن خودِ همین واژه ی درد یا دل یا یار، از کلمه تا اح,بی تو با تهران چه کنم,بی تو با خاطراتت چه کنم,بی تو بارون و خزون,بی تو با غم انگیزترین,بی تو باز مهتاب شبی,بی تو با صدای امیر عظیمی,بی تو باید مرد و پژمرد,بی تو باز پرنده ها,بی تو باز آمدم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها